گوشی عزیزم
سلام
اه نشد من بیام تهرانو حالم گرفته نشه . نشد یه دفه به دله خوش بیامو برگردم . نشد یه دفه این تهران بهم بچسبه . اهههههه .... بعد از ظهری کیفو یه کم خرتو پرت میخواستم با ساسا بلند شدیم اول بریم تندیس سنتر خریدامونو بکنیم بعد بریم سینما . تو تندیسم که ماشالا یکی از یکی معمولی تر منم که اصلا از این چیزا خوشم نمی یاد دلم میخواد همیشه همه ی چیزام تک باشه ولی هر چی که بود بیرون دست همه دیده بودم بعدشم یه کیفه دست دوزه معمولی رو الا بلا میخواستن جای مارک اصل بهمون قالب کنن یعنی دلم میخواست بکشمشون که اینقدر راحت دروغ میگن
آخرشم از یه کیفه خوشم اومد که 360 تومن بود و فروشندشم میگفت : شما پسند کن تخفیفم میدم حالا بگو مثلا چقد میخوای تخفیف بدی که یه قیمت نورمال بشه ؟! همه ی تندیسو زیرو رو کردیم هیچی گیرمون نیومد واسه همینم رفتیم ونک که دیگه هیچی یعنی زنگوله و منگوله ای بود که به زیپو جیبه کیفا آویزون کرده بودن . وایییییییی من تا حالا ده هزار بار به خودم گفتم این فصل فصله خرید نیستا ولی باز نمی دونم چرا بلند میشم می رم اصلا انگار خوشم می یاد خود آزاری کنم دیگه کفری شده بودم بدجور و نمی دونم چرا این دهنم بی موقع باز شدو به ساسا گفتم : بریم پاساژ اندیشه
. ساسا جونمم هی گفت بریم میلاده نورا باز من پامو کردم تو یه کفش که نه میلاد نور خز بازاره و آخرشم حرفه من شدو رفتیم طرف اندیشه و تو ماشین سر یه چیزی داشتیم خفه میشدیم از زور خنده و چقدرم بهم چسبید اون غشو ریسه ها و چقدرم این خدا زود عوضشو سرم در آورد . از ماشین که اومدم پایین گوشیه نازم دستم بود و تو خیابون اومدم زیره بغله ساسا رو بگیرم دیدم با موبایل سخته انداختمش تو کیفم و در کیفمم که طبق معمول باز و همینجور خنده کنان رسیدیم پاساژ اندیشه و از این مغازه به اون مغازه می کردیم که یهو یه حسی بهم گفت : موبایلت کو ؟ ساسا تو مغازه بودو من دم دره مغازه داشتم تو کیفمو می گشتم و نمی خواستم باور کنم که گوشیم نیست
. ساسا برگشت گفت : نیلوفر بیا اینو ببین و من گفتم : ساسا گوشیم نیس . ساسا : بگرد حتما اون ته هاس . من : نیست و بعد ساسا اومد یه دور کیفمو زیرو رو کرد و گفت : حتما تو یه کدوم از این مغازه ها جا گذاشتیش . منم که گریه و بغضم گرفته بودو یاد خاطراتی که باهاش داشتم می افتادمو و اصلا نمی فهمیدم چی شده و کجا جا گذاشتم گفتم : اصلا از کیفم درش نیاوردم . ساسا : حتما یا یکی از تو کیفت ورش داشته یا تو خیابون کیفتو داشتی اینور اونور می کردی از تو کیفت افتاده . منم که حالم خراب همش می گفتم : وای خدا موبایلم کاش کیفه پولمو گم می کردم
. ساسا هم هی دلداریم می داد می گفت : پیداش می کنیم و از اونورم خودش که موبایل نیاورده بود واسه همین رفتیم از تلفن عمومی زنگ زدیم به موبایلم و منم که همش داشت اشکم در می اومد و ساسا هم می گفت : یه نذری بکن الان پیداش می کنیم خدا کنه دست یه آدم درست حسابی افتاده باشه . من : نه اگه شانس منه یه عوضی عمله پیداش می کنه همه ی عکسامم می بینه به تلفنامم زنگ می زنه ای خدا بعدم هر چی ساسا زنگ زد گوشیمو کسی بر نمی داشت و خودم گوشی رو از ساسا گرفتم چند دفه زنگ زدم تا یه صدای نتراشیده در اومد که : الــــــــو .. منم که انگار دنیا رو بهم دادن گفتم : الو سلام آقا و نامرد همین که صدامو شنید چند دفه الو الو کرد که یعنی صدامو نمی شنوه و بعدم تق زد رو گوشیمو خاموشش کرد و دیگه هر چی زنگ زدم گوشیمو خاموشه خاموش بود
. گوشیه نازنینم که 4 ساله باهاش زندگی کردم و اولین گوشی ای بود که بابام برام خرید الان دست یه عوضی افتاده بود و فقط خدا می دونه چه حالی داشتم ساسا هم هر چی دلداریم می داد که بابا اون دیگه خیلی قدیمی شده بودو وقتش بود که عوضش کنی اصلا به گوشه من نمی رفت بعدم گفتم : نمی تونم دیگه بگردم بریم خونه و تو خونه زنگ زدم بابام اومد با مامانم رفتن امور مشترکین سیم کارتمو سوزوندن یکی دیگه برام گرفتن . بابامم گفت : فردا صبح می ریم یه گوشیه بهتر بخر
ولی من هیــــچی نمی خوام ، من گوشیه بهتر نمی خوام ، من گوشیه خودمو میخوام با همه ی خاطراتش ، 4 سال پیش که خریدمش S700 واسه خودش برو بیایی داشت و خیلی خوشگل بود الانم به نظرم از همه ی گوشی ها خوشگلتره ، 4 سال تموم مثل بچه م گذاشتم تو بغلمو باهاش خوابیدم و امشب افتاده دست یه اجنبی نامرد ... خیلی نارحتم خیلی خیــــــلی .