سلام

صبا جون  لطف کردن و من رو به بازی سوتی های زندگیم دعوت کردن . راستیاتش سوتی که زیاد دادم ولی بعضی هاش رو واقعا نمی تونم بنویسم چون اینجا نامحرم رفت و آمد می کنه درست نیست  ( منم که می شناسید چقدر خجالتیم )

1) وقتی بچه بودم یه شب داشت یه فیلمی میداد که بازیگره مردش نشسته بود جریان زندگی داداشش رو واسه دوستش تعریف می کرد که : آره زنه تا فهمید اجاق داداشم کوره چمدونشو بستو رفت خونه ی باباش .... ! من : بابا مگه مردا هم اجاقشون کور می شه ؟ بابا : آی نیلوفره نیلوفره ، مردا هم اجاقشون کور میشه . من : مردا که بچه به دنیا نمی یارن . بابا : .... ( خدا هیچ بنی بشری رو اسیر بچه ای مثل من نکنه )

2) من اصولا بدم می یاد وقتی گشنمه خودمو با هله هوله سیر کنم دوست دارم غذا بخورم حالا هر چی غذا چربو چیلی تر باشه لذتشم بیشتره برا همین اونموقع ها که مدرسه می رفتم همیشه واسه زنگ تفریح یا از مدرسه ساندویچ می خریدم یا از خونه غذا می بردم . یه روز صبح قبل از مدرسه ورداشتم یه عالمه دلمه برگ گذاشتم تو ظرفو با چند تا چنگال واسه خودمو دوستام بردم مدرسه و بعد از زنگ تفریح که حسابی شکم چرونی هامونو کردیم  ظرف دلمه و چنگالا رو آوردم کلاس گذاشتم تو جا میزی و معلم ریاضیمون اومد سر کلاس . خانوممون که شروع کرد درس دادن منو ترانه بغل دستیم طبق معمول درجه ی لودگی خونمون زد بالا و منم که جو گیراومدم از زیرمیز یه لگد بهش بزنم نامرد پاشو کشید عقبو پام خورد به پایه ی نیمکت و بساطمون پرت شد کف زمین ، حالا چنگالا یه طرف ظرفه یه طرف ، دره ظرفه هم که صد تا قل خورد تا وسط کلاس واستاد . منم که از خجالت معلممون نمی تونستم سرمو بلند کنم  تا برگشت بهم گفت : کاسه بشقاب می یاری سر کلاس ؟

3) اون وقتایی که من راهنمایی بودم و ساسا دبیرستانی یه روز صبح خوابیده بودم که شنیدم یکی دستشو گذاتشته رو زنگ بر نمی داره و از اونجا که ساسا همیشه این مدلی زنگ می زنه ( شاده دیگه ) همون تو خواب داشتم بارش می کردم که معلوم نیس اول صبحی کجا پاشده رفته که اینقدر بهش خوش گذشته دستشو از رو زنگ بر نمی داره . به زور بلند شدم رفتم آیفونو برداشتم . من : کیه  ؟ . _ : از شرکت .. یه سری بروشوره تبلیغاتی آوردم ( صداش خیلــــــــی شبیه ساسا بود ) . من : تو غلط کردی  . _ : بچه برو مامانتو صدا کن ببینم . من : اعصاب منو خورد نکن ساسا می یام لهت می کنما . _ : بچه جون اشتباه گرفتی من ساسا نیستم . من : الان می یام دم در . و رفتن دم در همانا و شونصد کیلو عرق شرم ریختن و معذرت خواهی کردن همان بعدشم که برگشتم خونه اول رفتم تو اتاق ساسا دیدم غرق خوابه و شیرجه زدم روش . ساسا هم از خواب پریده بود می گفت : باز تو وحشی شدی .

از طرف منم همه ی دوستای لینک شدم دعوتن هر کی دلش خواست این بازی رو انجام بده .

من رو می تونید اینجا هم بخونید .

پی نوشت : کامنتی برای پست قبلیم ارسال شده توسط آقای رضا که برای اولین بار زحمت کشیدن و کامنت گذاشتن . ایشون در کامنتشون خاطر نشان ساختن که : با این اخلاق خوبم بهترین منسب برای آیندم ریاست جمهوریه و بعد از آوردن دلایلی در انتها تاکید کردن که بنده اولین رئیس جمهور زن ایران خواهم شد ( چه شود  ) . ضمن اعلام ذوق مرگی بابت همچین پیش بینی ای از همین تریبون اعلام می کنم از این به بعد حواساتون باشه که خیلی به من احترام بزارید و گرنه بعدنا حسابی تلافی می کنم ( از حالا گفته باشم  )