سلام

با عرض معذرت از دوستان عزیز خارج از کشور .

" مرگ تدریجی یک رویا " دیشب تموم شد . سریالی که متاسفانه از قسمت اول ندیدمش و از همون قسمتی که دیدم تا همین الان دارم حسرت قسمتایی که از دستم دادمو می خورم . می دونم به این سریال انتقادای زیادی وارده که مهم تریناش از نظر من شخصیت پردازی های ضعیف علی الخصوص شخصیت مارال عظیمی ، نشناختن درست قشر روشنفکر و نداشتن تعریف درستی از غربزدگی می تونه باشه ولی بیایم و صادقانه مختصات فعلی تلویزیون رو در نظر بگیریم و بعد حکم مردودیتش رو صادر کنیم . تلویزیون ما همونیه که سریالای مناسبتیش یه چیزیه مثل ( روز حسرت ) همونیه که سریالای روتینش یه چیزیه مثل ( چارخونه ) و ( نرگس ) و صد البته با هزارو یک دستورالعمل سانسور و ممیزی پس با این وضعیت نباید توقع آنچنانی ازش داشته باشیم و بهتره به جای اینکه جیرانی رو به هزار یک دلیل موجه و غیرموجه که اولین سریالت چنین و چنان بود بکوبونیم حضورش رو در این جعبه ی جادویی مغتنم بشماریم  . من " مرگ تدریجی یک رویا " رو خیلی دوست داشتم چون به فهم و درک مخاطب احترام می گذاشت و قواعد فیلم سازی رو در اکثر موارد رعایت می کرد .

کیف کردم وقتی داریوش آریان به مارال عظیمی گفت : دل باخته ت شدم ... اصلا کاری به جایگاه و شخصیت مارال و داریوش ندارم اما ته ته عشق داریوش آریان پاک و بدون هیچ چشم داشت و غرضی بود که واقعا برام محترمه . من عاشق عشقی هستم که رها و شوریده و بی پروا باشه مثل عشق حامد به مارال مثل عشق حبیب به سارا در ( مدار صفر درجه ) و مثل عشق علیرضا به آذر در ( اولین شب آرامش ) . خوشم می یاد از کسائیکه از عاشق شدن نمی ترسن .