سلام

همه می دونن که من چه علاقه ای به تلفن دارمو همه خیلی بهتر می دونن که اصلا گوشیم به گوشم چسبیده . ساعت و زمان و مکان هم ندارم در هر حال و به هر شکل می تونم به اندازه ی یه مثنوی سخنرانی کنم ولی به تجربه فهمیدم که تو آرامش شب حرف زدن یه چیز دیگه س . وقتایی که تهرانم 12 شب به بعد گوشیم می ره رو گوشی محبوبه یا دنیا ( دوستم که دانشجوی پزشکی یکی از شهرستاناس ) و از عالمو آدم میگمو می شنوم ولی تا حالا تو خوابگاه پیش نیومده بود تو این تایم با تلفن حرف بزنم تا چند شب پیش که با یکی از دوستام حرف می زدم حرفامون به درازا کشیدو منم دیدم هم واحدی هام همشون یا نشستن یه گوشه درس می خونن یا گرفتن خوابیدنو از اونجا که قبلنم بچه ها رو دیده بودم که وقتی تو این ساعتا تلفنشون زنگ میخوره بلند میشن می رن تو راهرو پاشدم برم بیرون که هم با آرامش حرف بزنم هم صدام مزاحم بقیه نشه . وای چشمتون روز بد نبینه یعنی همینکه در واحدو باز کردم درجا میخکوب شدم سرجام  فک کنم نصف دخترای خوابگاه ریخته بودن تو راهرو ... رو هر پله یکی نشسته بود یکی داشت راه می رفت یکی به دیوار تکیه داده بود یکی تو کنج نشسته بود و خلاصه دنیایی شده بود واسه خودش این راهرو دیگه جوری شده بود که می تونستم صدای بچه ها رو از پاگرد بالا پشت بومم بشنومو هی دور خودم می چرخیدم واسه یه تیکه جا که دیدم شونصد کیلومتر اونورتر یه وجب جای بی صاحاب افتاده ولی اونقدر جیک تو جیک هم نشسته بودن که به هزار بدبختی خودمو از لاشون چپوندم جلو و اونام آنچنان رفته بودن تو حس و حال و از این دنیای خاکی رها شده بودن که هر چی لگد مالشون کردم حالیشون نشد تازه اگه جفت پا تو شکمشونم می رفتم بازم نمی فهمیدن  وقتیم که به جام رسیدم حرفای آنچنانیش نمی زاشت تمرکز کنم ببینم خودم دارم چی میگم . یکی که از چند تا پله بالاتر به غلط کردن افتاده بود که چرا بی اجازه ی حاج آقاش رفته یکی از شهرای اطراف تعجب اون یکی که از چند تا پله پایین تر جون همه ی تیرو طایفه شو کشید وسطو قرمه قیمه کرد که اگه تلفن حاج آقاش رو ریجکت کرده اشتباهی دستش خورده و منظوری نداشته تعجب اون یکی که اونقدر گفت دوست دارم دوست دارم که علنا هم داشت خودش از حال می رفت هم داشت حال ما رو بهم می زد ٫ اون یکی هم که داشت غش غش ریسه های اطواری می رفت انگار که همون آن ور دل آقاش نشسته تعجب . منم که عاشق اینجور صحنه ها گفتم شده از این بعد از خواب نازنینمم بزنم می زنمو می یام این تیکه های شبه آنچنانی رو می بینم اصلا حال می کنم با عاشق های امروزی ( البته ۹۹ درصدشون ) . 

من در مدلاگ ( کانون علوم پزشکی پرشین بلاگ ) هم به روز هستم .