سلام

۱ ) جمعه شب درست سرِ ساعت ۱۲ نغمه و معصومه و سپیده ( هم اتاقی هام ) مثل قوم مغول حمله کردن طرفمو بعد از تیکه تیکه کردنو ماچ مالی کردنو له لورده کردنم گفتن تولدت مبارک .

۲ ) جمعه شب بعد تیکه تیکه شدنو ماچ مالی شدنو له لورده شدن انقدر با بچه ها رقصیدیم که رسما اموات اومدن دنبالمون ببرنمون اون دنیا .

۳ ) شنبه شب که با معصومه و سپیده و نغمه داشتیم می رفتیم " پیتزا پیتزا " شام بخوریم امیر ( همکلاسیم ) تو خیابون ما رو دیدو همون آن بهم زنگ زد بیا ماشینه منو ور دار برو با دوستات بگرد ولی من گفتم : نــــــــه مــــــرسی خیــــــلی ممنون و همش تعارف کردم ، آخه بابام از بس بعده عیدی کار براش پیش اومده که نتونسته ماشینمو بیاره شمال واسه همینم فعلا بی ماشینمو خیلی خیلی هم دارم زجر می کشم خلاصه که دست رد زدم به سینه ی ماشینِ امیر چون دلم نمی اومد همکلاسیم شونصد برابر پول اون کادویی که برام خریده رو بره خرج ماشینش کنه آخه فردین خان از این تعارفا به من نکن می زنم ماشینتو دربو داغون می کنما ... ولی بی شوخی مرسی همکلاسی خیلی زحمت کشیدی ، حتما عروسیت جبران می کنم مادررررر .

۵ ) انقدر تو پیتزا فروشی عکسای قرو قاطی و روهم روهمی چپو راستی انداختیم که وقتی داشتیم می اومدیم خوابگاه کجو کوله شده بودیم .

۶ ) از بس روز دندانپزشک ( ۲۳ فروردین ) رو به دوستای دندونم تبریک گفتم که فک درد گرفتم . از اینجا هم به همه ی دوستای دندانپزشک وبلاگیم روزشونو تبریک میگم  امیدوارم هر روز جیباشون پر پول تر از دیروز باشه .

۷ ) ساحل و نازنین و پیمان و فریبا و آرش دستتون درد نکنه ، خیلی خیلی هم دستتون درد نکنه .. ساسا بهم گفت چقدر زحمت کشیدین اصلا فکر نمی کردم یادتون باشه دیگه چه برسه به این حرفاااااای خوب خوب ، دیگه زیادی شرمنده کردین گل گلی ها .. راستی چجوری از اون آرش اسکوروچ پول گرفتین ؟! آرش جان الان زنده ای پسرم ؟! اشکال نداره منم تولدت جبران می کنم ، راه دوری نرفته .

۸ ) نسرین و مامان سپیده و علی و امین و گلامور و مهسا و مدوسا و دکتر نوید مرسی از تبریکای فیس بوکیتون .. مامان سپیده اون متلک چی بود روزه تولدی به من انداختی ؟! این درسته آخه نامرد .

و

قطعا وبلاگم یکی از پدیده های مهم زندگیم بوده و چیزهایی رو به من داده که هیچ جای دیگه امکان پیدا کردنشو نداشتم .. خیلی از اتفاقای مهمه زندگیم متاثر از وبلاگمه که هیچ وقت فراموشش نخواهم کرد .. باور کنید وقتی داشتم کامنتای عمومی و خصوصی و میل هاتون رو می خوندم برای اولین بار به وبلاگ نویس بودنم افتخار کردم .. قبلا بارها و بارها پیش اومده بود که از نوشتنم ( نه فقط در اینجا ) لذت برده باشم ولی هیچ وقت افتخار نکرده بودم .. مرسی واقعا مرســـــــی .. توقعش رو داشتم ولی نه به این اندازه .. دوستون دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه  .