کنکور نیلوفرانه
سلام
خوانندگان محترم با پاسخ به سوالات زیر برنده ی خوشبختِ کنکور به سبک نیلوفر باشید .. باشد که رستگار شوید الهی آمین یا رب العالمین ( در ضمن کیک و ساندیس در زیر صندلی هایتان از قبل گذاشته شده ، اگر نمی بینید مشکل از چشمانتان است به چشم پزشک مراجعه فرمایید )
خب یک دو سه شروع شد :
1 - نیلوفر از کجا افتاد ؟
الف ) از بالای پشت بام ب ) از بالای برج میلاد ج ) از روی درخت های جنگل های گیلان د ) از درس گل و بلبلی به نام " میکروب شناسی "
2 - نیلوفر چرا افتاد ؟
الف ) خوش داشت که بیافتد ب ) عشقش کشید که بیافتد ( این با گزینه ی الف فرق داره ، وقتی میگم فرق داره یعنی داره ) ج ) گزینه ی الف و ب صحیح می باشد د ) جزوه اش را واو به واو نجویده و قورت نداده بود ( یعنی انقدر کَت و کلفت بود موند سر گلوش بدمصب )
3 - نیلوفر با چه نمره ای افتاد ؟
الف ) _ 0 _ ب ) _ 1 _ ج ) _ 2 _ د ) _ 8 _
4 - نیلوفر بعد از اعلام نتایج و شکست در عرصه ی امتحانات چه کار کرد ؟
الف ) غش غش خندید ب ) دست به خودکشی زد ج ) گیسوانش را دانه به دانه کند و بر لپ هایش خنج کشید د ) عزای عمومی گرفت
5 - نیلوفر در حال حاضر چه حالی دارد ؟
الف ) ککش هم نمی گزد ب ) بیخیالی طی می کند ( این با مورد الف فرق داره ) ج ) گزینه ی الف و ب صحیح می باشد د ) فعل افتادن را صرف می کند ( افتادم ، افتادی ، افتاد ، .... )
=========================
پاسخ صحیح همه ی سوالات گزینه ی " د " می باشد .. به دوستانی که به همه ی سوالاتِ ذکر شده پاسخ صحیح دادند یک فقره بلیط رفت و برگشت به جزایر قناری از طرف نرگس اهدا می گردد . بالاخره دوستِمان که هست همکلاسیِ مان که هست یکجا باید به کار ما بیاید یا نه ؟! .. پس چه شد ؟! می روید از نرگس طلب جایزه و حق و حقوق می کنید ، ما که خودمان نه احوالاتِ مساعدی داریم ، نه از این حق ها به کسی می دهیم .
الانم نبینین که ظاهرا شکلات شدیم و شیرین بازی از خودمان در می آوریم . در چند روزه گذشته انقدر نشستیم آبغوره ی ملت عظیم الشان و همیشه سرافرازمان را تامین کردیم که دیگر نا نداریم ، اصلا انقدر آبغوره گرفتیم و گرفتیم که بهمان گفتند بس است ملت ایران اگر تا چند سال آینده ناهار و شام و صبحانه هم آبغوره بخورند بازم زیاد می آورند ما هم گفتیم مشکلی نیست که آسان نشود مرد باید که هراسان نشود ، هر چه اضافه ماند صادر کنید به آمریکای جهانخوار و مستکبر .. بگذارید آن بندگان مفلوک و بدبخت هم سهمی از این افتاده گی ما داشته باشند ، اصلا ما خوش داریم همه ی ملل دنیا را از برکات هشتمان مستفیض کنیم .. القصه که جوری سرخوش احوال شدیم که دائما راه می رویم و می گوییم " هشتمان گرو نهمان است " ، یا می خوانیم " شیش و هشتیاش بیان وسط سریع اگه اینو دوست ندارید بریم تو فاز بندری " .. حالا ربطش را هم کلا به اصل قضیه متوجه نمیشیما ، ولی همینجوری می گوییم که چیزی گفته باشیم .
البت حقمان بود .. به قولی شوخی نداریم که خانم با جانِ مردم سرو کار دارید . بــــله خب بــــله شوخی نداریم ، فقط اصولا نمی دانیم چرا همه تا به ما می رسند جدی می شوند . ما هم که از اول حرفی نزدیم .. گفتیم که حقمان بود آنجور که استاد جان هایمان انتظار داشتند جزوه ی چند کیلوییِ مان را نخورده بودیم . به هر ترتیب این افتادن نوش جانمان ، گوارای وجودمان .
شما هم یک وقت فکر نکنید گوش شیطان کر امتحانات ما به اتمام رسیده ست ها نخیرررر ، اینجور که ما می بینیم تا رسما توی گور نرویم پرچم پایان را بالا نمی برند .. آخری ها هم که امتحاناتِ عملی ست و دیگر به معنای کاملِ کلمه به هلاکت خواهیم رسید . در پایان اگر خوبی ای بدی ای چیزی از ما دیدید حلالمان کنید ، اگر تا پایان هفته ی آینده زنده ماندیم که هستیم در خدمتتان ، اگر هم نماندیم که فاتحه ای برایمان بخوانید و بیامرزید تا آمرزیده شوید .
نوشته شده توسط : دوشیزه ی نیمه مرحومه ی مغفوره نیلوفر خانمه علیا
پی نوشت ( سخنی با مدلاگی ها ) : واقعا خدا سایه ی پر برکت ما را از هیچ کجا کم نکند . جایش هم فرق ندارد ، می خواهد منزلمان باشد می خواهد دانشگاهمان باشد می خواهد کلاسمان باشد می خواهد وبلاگستان باشد می خواهد مدلاگستان باشد ، می خواهد هر خراب شده ای که باشد باشد فقط سایه ی ما کم نشود .. دو روز خیر سرمان گذاشتیم رفتیم پی درس و مشقمان ببین چه خبر شده !! .. دکتر ، برادر ، اخوی این چه کاری بود شماها کردید ؟! علی ، یاشار با شماما .. حالا دیگر برای ما وبلاگ تخته می کنید هان ؟! آنهم دور از چشمان ما ؟! .. ما یک اخلاقی داریم که شکر خدا همه می دانند چیست . سالی به دوازده ماه که اعصابمان خورد میشود اختیار از کف می دهیم و اعمالی ازمان سر می زند رعب آور !! .. حالا میل خودتان است یا در کمال آرامش خودتان بر می گرید یا با یه نیلوفرِ _ 8 _ گرفته ی اعصاب در هاون کوبیده شده طرف میشوید .. اصلا یعنی که چه این کارها ؟! روزگاری به دکتر دژاوو گفتیم یه نگاهی به مدلاگستان بیانداز و برگرد اما گوش نداد ، روزگاری به گل داوودی جانمان گفتیم ( و البته همچنان می گوییم ) یه نگاهی به مدلاگستان بیانداز و برگرد اما گوش نداد و نمی دهد ، حالا هم داریم به شما می گوییم .. مطمئن باشید نوشتارتان چون هدفمند و از سر فکرست برای رشد و ارتقای فضای مدلاگستان لازم و ضروریست .. برگردید دوستان عزیز .. ما مدلاگستان را بدون شما دوست نداریم .. هیچ جای دنیا روا نیست دلِ افتاده ی هشت گرفته ی وامانده در غربت را بشکنند ، معصیت دارد بخدا .. برگردید فرزندان من ، برگردید .
پی نوشت : مردیم از بی فیس بوکی و بی ایمیلی .. باز نمی شوند .. بازش کنید شما را سر اجدادتان ، بابا ما هشت گرفتیم اعصاب مصابمان بجا نیستا ، دهه .