دانشگاه یا مدرسه
امروز دقیقا سه سال است که جامدادی و مخلفاتش را نخریده ام ، دانشگاه است دیگر ! یک خودکار نیاز است که آن را هم می اندازیم ته کیفمان و می رویم .
امروز دقیقا سه سال است که پنج و نیم صبح از خواب بلند نشده ام ، دانشگاه است دیگر ! نمره انضباط که نمی دهند . هروقت دلمان بخواهد می رویم .
امروز دقیقا سه سال است که شبِ قبل از بابام نشنیده ام که زود بخواب تا فردا صبح سر حال باشی ، دانشگاه است دیگر ! این حرفا برای بچه هاست نه ما که سنو سالی ازمان گذشته .
امروز دقیقا سه سال است که کتابهایم را جلد مُشما نکرده ام ، دانشگاه است دیگر ! زشت است اگر کتابهایمان جلد داشته باشد .
امروز دقیقا سه سال است که آن مانتوی گل و گشاد سورمه ای را نپوشیده ام و کیف کولی ام را ننداخته ام ، دانشگاه است دیگر ! مانتوی شیک می پوشیم و کیفِ خانومانه می اندازیم همان تیپی که وقتی مدرسه می رفتیم آرزویش را داشتیم که ابرو برداریم که آرایش کنیم که موهایمان را رنگ کنیم .
امروز دقیقا سه سال است که به آرزوی تمام سالهای کودکی و نوجوانی ام رسیده ام . همانی که دلم می خواست تمام آن روزها تندو تند بگذرد و به این روز برسد . امروز همان روز است ولی انگار ...